(کیمیای معرفت)

روزی که من خواب تو را تعبیر کردم
خود را گرفتار شبی شبگیر کردم

ساز مخالف می‌زدی و من موافق
قاضی شدم ساز تو را تکفیر کردم

رفتی وضو سازی و خود را وا رهانی
از کفر من ، زیرا تو را دلگیر کردم

عکس تو را دیدم چو ماہ افتادہ در آب
تا می‌توانستم ، نگاہ سیر کردم

دستی زدی در آب تا گیری وضویی
با آتش دل ، آب را تبخیر کردم

آهو شدی کردی فرار از پیشم امّا.
با غمزه‌ای صیدت، مثال شیر کردم

دیدی نداری چارہ جز ساز موافق
گفتی که من در کار دل تقصیر کردم

امّا رهایت کردم از بند وجودم
هر چند آتش در دلم تکثیر کردم

رفتی ولی باز آمدی با شوق بسیار
به به عجب در قلب تو تأثیر کردم

آن دل که آهن بود را در شعلهٔ عشق
با کیمیای معرفت ، اکسیر کردم

بیخود شدم از خود تو را دیدم کنارم
دستانِ دل، بر گردنت زنجیر کردم

قلبی که شد روزی شکسته از غم تو
امروز در آغوش تو ، تعمیر کردم

دانستم آخر می‌شوی پابند این دل
روزی که من خواب تو را تعبیر کردم

(ساقی) به هر حیله به دل رہ کی توان برد؟
من عشق را در این غزل، تقریر کردم

سید محمدرضا شمس (ساقی)

اما به گل فرو شده کشتی انقلاب

تا کی کشد این طفل وطن ، از پدر آزار ؟

کاش می‌شد گره خلق خدا بگشایند

تو ,، ,دل ,تعبیر ,خواب ,ساز ,تو را ,که من ,را تعبیر ,خواب تو ,من خواب

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آریا حساب قومس مرکز خدمات روانشناختی و مشاوره اندیشه مهر سئو و محتوا نویسی دیگ بخار چیست؟ شورای دانش آموزی فاز تو فاز خرید مواد سیمیسای از آسمان تجارت وبلاگ چیستان ها درب آکاردئونی خیبر وبلاگ استاد بزرگ